جانان؛ فیلمی با سر و شکلی کلاسیک
به گزارش مجله آرنا، برای اینکه از پرده دوم فیلم نامه به پرده سوم برسیم، به نقطه عطف دوم احتیاج داریم؛ جایی که ماجرای اصلی گره می خورد و آن را به سمت دیگر می راند. شکست جانان به عنوان قهرمان داستان و عنصر پیش برنده داستان قصه علی و مهری نقطه عطف دوم فیلم نامه را شکل می دهد.
پیغام بهاری| ساختار دراماتیک سه پرده ای الگویی است که در آثار نمایشی کاربرد اساسی دارد. در پرده اول آغاز فیلم نامه نویس، شخصیت های داستانی، موقعیت و روابط بین شخصیت های داستانی را خلق می نماید. فیلم جانان، در پرده اول، به سراغ پروتاگونیست قصه می رود.
در سکانس آغازین، جانان (مژگان بیات) به عنوان قهرمان داستان به تماشاگر معرفی می شود. در ساختار کلاسیک، برای دراماتیزه کردن یک فیلم نامه باید شخصیت محوری طراحی شود که داستان حول او اتفاق بیفتد. البته این اصل برای همه فیلم ها صادق نیست، این فیلم از سروشکلی کلاسیک تبعیت می نماید و ادعای شکست چنین ساختاری را هم ندارد.
توحیدی (فیلم نامه نویس) برای معرفی دنیا پیرامون پروتاگونیست قصه، زاویه دید اول شخص را بر می گزیند و جانان را راوی داستان انتخاب می نماید. راوی یک شخصیت داستانی، نقش صدای مؤلف را برای رساندن اطلاعات به ویژه پیرنگ به بیننده ایفا می نماید. از نشانه های راوی همه چیزدان می توان به توصیف مکان، مداخله گر، قابل اعتماد و غیر قابل اعتماد اشاره نمود.
برای اینکه با ابعاد کاراکتر جانان آشنا شویم، او راوی سراغ قاب عکس ها که به دیوار میخ شده می رود و با توضیح دادن روابط دیگران با خود، دنیای پیرامون خود را معرفی می نماید. البته این روابط در همان قاب عکس ها باقی می مانند و کاربرد دراماتیکی در ماجرای داستان پیدا نمی نمایند. فیلم زیبایی آمریکایی (سام مندز) را به یاد بیاورید.
حضور راوی در معرفی زندگی روزمره خود و روابط شخصیت های فرعی با او، تا چه اندازه تأثیر گذار از آب در آمده و نقش معین نماینده ای در روایت داستان پیدا نموده است. ولی در اینجا راوی نقش منفعلی در پیشبرد داستان دارد.
در پرده اول، کاراکتر های پیرامون نقش محوری به فیلم اضافه می شوند. کاربرد کاراکتر های افزوده شده مانند نوشین (سحر زکریا) و کمال (بیژن بنفشه خواه) بیشتر در معرفی قهرمان قصه جانان است و در خط اصلی داستان نقش بسزایی ایفا نمی نمایند. برای تأثیر گذاری شخصیت های خلق شده در فیلم، آن ها را حذف کنید.
اگر بعد از حذف، تأثیر منفی در فرایند داستان به وجود نیاوردند، بدانید طراحی کاراکتر ها هیچ یاریی به درام قصه ننموده و نمی توانند حضور تأثیر گذاری در ماجرای داستان داشته باشند. هنوز خط اصلی داستان روایت نشده و پیرنگی پی ریزی نشده است. برای مرحله گذار فیلم نامه، از پرده اول به پرده دوم، فیلم نامه به نقطه عطف احتیاج دارد. اولین نقطه عطف کاربردی داستان با خواندن نامه ای توسط جانان رقم می خورد.
نامه ای - که قصه مهری (پروانه معصومی) و علی (چنگیز وثوقی) را روایت می نماید به دست او می رسد و جانان تصمیم می گیرد به مهری یاری کند. پیرنگ در حال شکل گیری است. دختر به زن یاری می نماید تا عشق سال های دور خود را پیدا کند. ادوارد فورستر در کتاب جنبه های رمان می نویسد: پیرنگ، نقل حوادث است، اما نقلی که در آن وجود رابطه علت و معلولی اهمیت خاص دارد.
فیلم جانان در پیرنگ، آغاز، میانه و سرانجام دارد. اگر دختر به زن یاری نمی کرد، پازل پیرنگ فیلم، به طور کامل در کنار هم چیده نمی شد. بنابراین روابط علت و معلولی که باید در پیرنگ باشد، در حال شکل گیری است. حفره اول در فیلم نامه، در نقطه عطف اول به وجود می آید.
جانان نامه را میان کتاب حافظ پیدا می نماید و به دلیل اینکه تعلق خاطری نسبت به حافظ دارد به شخصیت های قصه مهری و علی روایت شده در نامه یاری می نماید. سؤال اول در شکل گیری کاراکتر قهرمان قصه این است که چنانچه این نامه به جای کتاب حافظ در کتاب دیگری پیدا می شد، آیا جانان دست به انجام این کار می زد؟
ضمن اینکه، نقش کتاب حافظ نامه میان کتاب حافظ بود و در تصمیم کاراکتر پر رنگ تر از یک عمل خیرخواهانه خود خواسته به وجود آمده است و این نکته باعث می شود انگیزه کاراکتر جانان برای عملی دراماتیک و تأثیر گذار به رویدادی منطقی شکل نگیرد. در پرده دوم میانه شخصیت اصلی داستان با موانع روبه رو می شود.
سید فیلد می گوید: همه نمایش کشمکش است، درام بدون کشمکش شخصیتی ندارد؛ بدون شخصیت ماجرایی ندارد و بدون ماجرا داستان وجود ندارد. جانان پس از روبه رو شدن با مهری می کوشد تا گره های داستان مهری و علی را یکی پس از دیگری باز کند و موانع را از سر راه بردارد. آنچه در خط اصلی داستان نقش مهمی را ایفا می نماید این است که رویداد هایی که حول شخصیت محوری داستان رخ می دهد تا چه میزان در سرنوشت او و تغییر و تحول کاراکتر قهرمان تأثیر گذار است.
برای مثال در فیلم مرد سیندرلایی (ران هاوارد) قهرمان قصه با فقری که گریبان گیر خود و خانواده اش است مبارزه می نماید و موانع اقتصادی را پشت سر می گذارد تا رفاه خانواده را تأمین کند. شخصیت محوری عملی مؤثر انجام می دهد. نکته ای که مؤثر بودن رویداد را در فیلم جانان کم اثر می نماید منطق رویداد پیش آمده در پرده دوم فیلم نامه است.
علی، بعد جدایی از مهری، در سال هایی که گذشت هیچ تلاشی برای رسیدن به او نمی نماید و مهری هم پس از سال ها مهاجرت ناخواسته، اواخر عمرش به کشور برمی شود و پس از تلاشی نافرجام، خود را برای مرگ آماده می نماید. این رویداد در داستان به وجود می آید، تا قهرمان بر اساس کاراکترش عملی دراماتیک انجام دهد، اما به علت نداشتن منطقی درست و باور پذیر، رویداد تأثیر گذاری خود را از دست می دهد.
برای اینکه از پرده دوم فیلم نامه به پرده سوم برسیم، به نقطه عطف دوم احتیاج داریم؛ جایی که ماجرای اصلی گره می خورد و آن را به سمت دیگر می راند. شکست جانان به عنوان قهرمان داستان و عنصر پیش برنده داستان قصه علی و مهری نقطه عطف دوم فیلم نامه را شکل می دهد.
او بعد کنکاش های فراوان پیروز نمی شود گم شده داستان، علی، را پیدا کند. در این مقطع، فیلم نامه نویس، شکست را در جهت قهرمان به وجود می آورد تا او را زمینی تر کند و یادمان بیندازد که فقط ابر قهرمان های قصه های فانتزی شکست نمی خورند. پرده سوم سرانجام که به آن مرحله گره گشایی گفته می شود، از راه می رسد تا پارادایم (طرح مفهومی درباری پرده اول تا پرده سوم) فیلم نامه تکمیل شود. حوادث بر حسب توالی زمان به وجود می آیند.
کاراکتر قهرمان قصه، جانان، پس از گذار از نقطه عطف دوم، تسلیم نمی شود و به دنبال باز کردن گره داستان می رود و علی را پیدا می نماید. اگر جهت تغییر و تحول یک کاراکتر را در فرایند فیلم نامه توجه کنیم، در سرانجام فیلم، ماجرایی که حول کاراکتر قهرمان قصه، جانان، روایت می شود، هیچ دگرگونی نسبت به آغاز فیلم در ابعاد شخصیتی او به وجود نمی آید. او با پیمان (نوه مهری) ازدواج می نماید.
با شناختی که از کاراکتر او در ابتدای فیلم به دست آوردیم، اگر فرایند زمانی رویداد در آغاز مانند سرانجام ماجرا بود، او باز هم یک زندگی جدید را آغاز می کرد. اگر می خواهید قاب عکس شخصیت های یک فیلم با میخ محکم تری بر دیوار ذهن تماشاگر نقش ببندد، باید به دنبال منطق روایی مناسب، عمق بخشیدن بیشتر به کاراکتر ها و ایجاد ساختاری درست باشیم (جانان در سکانس آغازین میخ آخر را برای اتفاق های آینده اش آماده نموده بود تا قاب عکسی جدید بر روی آن قرار دهد).
منبع: فرادید