افسردگی: بچه ها ایمن نیستند
به گزارش مجله آرنا، والدین اغلب افسردگی در بچه ها را دمدمی مزاجی در نظر می گیرند. افسردگی در بچه ها مسئله ای شناخته شده است. بهتر است به اسم والدین، علائم افسردگی دوران کودکی را بدانید.
مترجم: حمید وثیق زاده انصاری
والدین اغلب افسردگی در بچه ها را دمدمی مزاجی در نظر می گیرند.
افسردگی در بچه ها مسئله ای شناخته شده است. بهتر است به اسم والدین، علائم افسردگی دوران کودکی را بدانید.گاهی اوقات بچه ها غمگین می شوند، آن ها ممکن است علائم افسردگی را از خود بروز دهند. بیشتر بچه ها بعد از چند روز بر بیشتر این علائم غلبه می نمایند، ولی در خصوص بعضی این اتفاق نمی افتد.
مرلین بی بنویت رئیس پیشین آموزشگاه آمریکایی روانپزشکی بچه ها و نوجوانان و استاد بالینی در دانشگاه جورج تاون واشنگتن می گوید: والدین می توانند متوجه تفاوت بشوند، آنها می دانند چیزی در فرزندشان تغییر نموده است و این تغییر از بین نمی رود. اگر کودکی از بدرفتاری دوستانش ناراضی باشد، به طور معمول بعد از چند روز آن را فراموش خواهد نمود. اگر حالتی مدت هاست که وجود دارد و از بین نمی رود والدین متوجه خواهند شد. بیشتر بچه ها بعد از گذشت چند روز یک تجربه بد را فراموش می نمایند، منتها بچه ها افسرده بعد از گذشت چندین هفته هنوز هم ناراحت هستند.
افسردگی دوران کودکی
آیا بچه های که در سنین مدرسه هستند -و یا حتی بچه ها نوپا - می توانند افسرده شوند؟بنویت می گوید: مسلماً ممکن است بچه ها در سال های مهدکودک و مدرسه، هم از افسردگی رنج ببرند.
افسردگی بالینی در بچه ها نو پا، بچه ها پیش دبستانی و بچه ها سنین مدرسه واقعاً وجود دارد. دکتر جفری دلگان، رئیس روانشناسی در بیمارستان بچه ها در دنور، می گوید: این مسئله چندین سال پیش شناخته نشده بود.
این نوع افسردگی چقدر رواج دارد؟ این بستگی به تعریف شما دارد. بنویت و دلگان اذعان می نمایند بیشتر بچه ها مبتلا به اختلالات افسردگی، از اضطراب هم رنج می برند. با این حال، بعضی از کارشناسان اضطراب را مشکل اساسی بیشتریت قریب به اتفاق این بچه ها می دانند. یکی از آن ها هارولد اس. کوپلویکس است که بنیان گذار و مدیر مرکز مطالعه بچه ها دانشگاه نیویورک و مدیر روانپزشکی کودک و نوجوان در مرکز بیمارستان بلویو دانشگاه نیویورک است. بنویت و دلگان و کوپلویکس توافق دارند که افسردگی دوران کودکی-همانند افسردگی افراد بالغ -یک اختلال مغزی است که در نتیجه تغییرات شیمیایی در مغز به وجود می آید. این تغییرات اغلب در تغییرات هورمونی ای که در سال های نوجوانی و جوانی رخ می دهند، ریشه دارند.
کوپلویکس می گوید: افسردگی در بچه ها قبل از سنین نوجوانی پدیده ای نادر است. آن ها تغییرات شیمیایی یا آناتومیکی که باعث می شوند فرد در معرض خطر قرار بگیرد، را ندارد.
با این حال تجربه حقیقی افسردگی به هیچ وجه در بچه ها قبل از سنین نوجوانی ناشناخته نیست.
کوپلویکس می گوید: گرچه این قضیه نادر است منتها گروهی از بچه ها سنین مدرسه وجود دارند - و حتی گروهی از بچه ها پیش دبستانی- که دوره های کامل افسردگی را تجربه می نمایند. این یکی از زمان های نادری است که محیط و یا والدین مسئول نیستند. استعداد و آمادگی بعضی از بچه ها در این زمینه بیشتر است، همان گونه که بعضی از بچه ها دچار اوتیسم و یا معلولیت های یادگیری هستند و یا برای مثال در زمینه موسیقی استعداد دارند. این قضیه نوسان گذرایی است که کاملاً با DNA مرتبط است.
افسردگی دوران کودکی، اضطراب دوران کودکی
چه کودک از افسردگی رنج ببرد یا از یک نوع اضطراب، این موقعیت باید جدی گرفته شود. قبل از بلوغ معادل افسردگی در بچه ها اضطراب است، کوپلویکس می گوید: بچه ها هنگامی که نگران و مضطرب هستند به احتمال زیاد دچار مسائل بیوشیمیایی ای شبیه به نوجوانان شده اند. این اختلالات اضطراب در دوره قبل از بلوغ، به احتمال زیاد، استعداد ابتلا به افسردگی را در آینده ایجاد می نمایند.در واقع، بچه هایی که در دوران کودکی مضطرب هستند بیشتر محتمل است که در نوجوانانی هم به افسردگی دچار شوند. در حدود نیمی از نوجوانان افسرده در دوران کودکی به اختلال اضطراب مبتلا بوده اند و 85٪ از نوجوانانی که به هر دو اختلال اضطراب و افسردگی دچار بوده اند، ابتدا به اختلال اضطراب مبتلا شده اند.
کوپلویکس می گوید: بنابراین اضطراب در بچه ها را باید جدی گرفت. ما درصددیم آن را به حداقل برسانیم. اضطراب احتمالاً برای مغز همانند سم است. ما دوست داریم خیال کنیم همه این مسائل در محدوده رفتار طبیعی دوران کودکی قرار دارند، منتها این طور نیست.
اختلالات اضطرابی دوران کودکی رنج بسیاری را برای بچه ها به همراه می آورند و زندگی روزمره آن ها را مختل می نمایند. این اختلالات به سه دسته تقسیم می شوند:
اضطراب جدایی. شایع ترین اختلال اضطراب دوران کودکی زمانی است که کودک می ترسد خطری خانواده اش را تهدید کند. ترس عمیقی در وجود آنان هست حاکی از اینکه اتفاق ناخوشایندی قرار است برای یکی از اعضای خانواده شان رخ دهد. جدایی از خانواده برای این بچه ها بسیار ترسناک است. آن ها ممکن است در روزهای مدرسه واقعاً دچار سردرد، معده درد، یا اسهال شوند، اما این دردها از مغزشان نشأت می گیرند و نه از بدنشان.
ترس از اجتماع. این بچه ها با جنبه های اجتماعی مدرسه احساس راحتی نمی نمایند. آن ها اغلب لال اجتماعی هستند. آن ها با پدر یا مادر و یا خواهر و برادر خود صحبت می نمایند، اما خارج از خانه در معاشرت با دیگران دچار مشکل هستند. آنان اغلب حاضر به رفتن به مدرسه نیستند.
اختلال تعمیم یافته اضطراب.این بچه ها بیش از حد در خصوص آینده نگران هستند. کوپلویکس می گوید: آن ها در خصوص دانشگاه خود نگران هستند، حتی اگر هم اینک در کلاس سوم باشند! اشتباه است که امیدوار باشید این تنها یک مرحله گذرا است و کودک به زودی آن را پشت سر خواهد گذاشت. همه این اختلالات باعث پریشانی و اختلال در عملکرد می شوند که می توانند موجب احساس ناامیدی شوند. ناامیدی باعث می شود افراد بخواهند به خویش صدمه بزنند.
نشانه های افسردگی در بچه ها
طبق اعلام آموزشگاه آمریکایی روانپزشکی بچه ها و نوجوانان، هر یک از این علائم ممکن است حاکی از افسردگی فرزند شما باشد:احساس مکرر غم و اندوه، حالت گریه
ناامیدی
کاهش علاقه به فعالیت هایی که قبلاً مورد علاقه او بودند.
خستگی مداوم، کمبود انرژی. نشانه اصلی افسردگی، ناتوانی در احساس شادی است، دلگان می گوید :فرد دچار پایین آمدن انرژی، خستگی مفرط و بی حالی می شود.
انزوای اجتماعی، ضعف در ارتباط دلگان می گوید: کودکی که تنهایی را به فرصت بازی با دوستان ترجیح می دهد، ممکن است افسرده باشد.
اعتماد به نفس پایین و احساس گناه. دلگان می گوید: این بچه ها احساس می نمایند به میزان کافی خوب و یا باارزش نیستند. من اغلب از آن ها می پرسم آیا شما برای کسی مهم هستید؟ پاسخ بچه های افسرده اغلب منفی است.
حساسیت بیش از حد نسبت به پذیرفته نشدن و یا شکست
شکایت های مکرر از بیماری جسمی مانند سردرد و معده درد. دلگان می گوید: بسیاری از این بچه ها بدون هیچ دلیل واقعی ای به بیماری های جسمی مبتلا هستند، به ویژه معده درد و سردرد.
غیبت های مکرر و یا عملکرد ضعیف در مدرسه
افزایش تحریک پذیری، خشم، و یا خصومت
دشواری در ایجاد ارتباط
ضعف در تمرکز
به وجود آمدن تغییراتی عمده در الگوهای خوردن و / یا خواب
صحبت کردن در خصوص فرار از خانه و یا کوشش در جهت آن
فکر کردن در خصوص خودکشی و یا اقدام به آن و یا بروز رفتارهایی خودآزارانه
بنویت می گوید: شما فرزند خود را می شناسید. وقتی که حال او تغییر نموده است شما متوجه خواهید شد. بنابراین اقدامی بکنید و نشانه ها را نادیده نگیرید.
دلگان می گوید: بر طبق شهود خود عمل کنید اگر احساس نگرانی می کنید اجازه دهید کودکتان مورد آنالیز قرار گیرد.
بسیاری از والدین ابتدا فرزند خود را برای معاینه نزد یک پزشک متخصص اطفال می برند. بعضی دیگر هم از همان اول کودک را به یک روانشناس کودک و یا روانپزشک متخصص بچه ها نشان می دهند.
بنویت و دلگان و کوپلویکس هر سه تأکید دارند که مهم ترین قدم در ابتدا تشخیص مناسب است.
تشخیص
کوپلویکس می گوید: در املاک و مستغلات گفته می شود سه عنصر مهم و اصلی وجود دارد: مکان، مکان و مکان. سه عنصر مهم و اصلی برای کودک افسرده تشخیص، تشخیص، و تشخیص است.قبل از اینکه شروع به درمان کودکی کنیم که رفتار حاکی از غم و غصه از خود بروز می دهد و یا دچار تضعیف روحیه شده است، باید مطمئن شویم که کودک واقعاً دچار افسردگی است. راه انجام این کار این است که از متخصص اطفال و یا روانپزشک متخصص و یا روانشناس کودک در خصوص تشخیص مشکل فرزند خود بپرسید. . از او بخواهید طوری موضوع را شرح دهید که شما متوجه آن شوید و شما را در جریان گزینه های درمانی قرار دهد.
بیشتر پدر و مادرها ابتدا فرزند خود را نزد یک پزشک متخصص اطفال می برند. متأسفانه، بسیاری از متخصصان اطفال فاقد آموزش های خاص هستند و قادر نیستند تشخیص دهند که یک کودک دچار افسردگی شده است و یا اضطراب.
کوپلویکس می گوید: به نظر من یک مشکل بهداشت عمومی وجود دارد،16000 روانپزشک متخصص کودک و 8000 روانشناس کودک وجود دارند و 8 میلیون کودک و نوجوانانی که احتیاج به یاری دارند. باید متخصصان اطفال و پرستاران و مشاوران را برای تشخیص این اختلال آموزش داد تا این اختلال به درستی تشخیص داده شود .
کوپلویکس معتقد است که ریشه این مشکل از آنجا نشأت می گیرد که شرکت های بیمه در حال حاضر کمتر به پوشش دادن مراقبت های سلامت جسمی اقبال نشان می دهند تا مراقبت های بهداشت روانی.
او می گوید: ما چنان که به درمان بیماری های جسمی می پردازیم به بیماری روانی توجه نداریم. به میزان کافی کارشناس وجود ندارد، باید از شرکت های بیمه تقاضا کنیم که بیماری های روانی را هم همانند بیماری های جسمی تحت پوشش قرار دهند و برای تشخیص صحیح آموزش دهیم.
بنویت می گوید:بچه ها کمتر از 5 سال می تواند دچار افسردگی شوند، اما افسردگی آن ها اغلب نشان دهنده شرایط روانی افراد مراقبت نماینده از آن ها - معمولاً مادرشان- است.
او می گوید در گروه پیش دبستانی، در اغلب موارد شرایط عاطفی کودک شدیداً به شرایط مادر وابسته است. من می توانم به موارد بسیاری اشاره کنم که در آن ها مادر عامل اصلی اتفاقی است که برای کودک رخ می دهد. کسی که درصدد است اختلال را تشخیص دهد اگر مسئول و مراقبت نماینده کودک را مورد ارزیابی قرار ندهد، میزان بسیار زیادی از اطلاعات را از دست خواهد داد.
درمان افسردگی دوران کودکی
هنگامی که کودکی برای افسردگی تحت درمان قرار می گیرد چه اتفاقی می افتد؟بنویت می گوید: آنچه والدین می توانند از کارشناس انتظار داشته باشند بحثی در خصوص افسردگی است، در خصوص روش های متفاوتی که می توان برای انواع مختلف افسردگی در نظر گرفت و هم بحثی در خصوص خودکشی یا خودآزاری و نشانه هایی که والدین باید نسبت به آن ها هوشیار باشند.
درمان احتیاج به مشارکت والدین دارد.
بنویت می گوید: باید به والدین اطلاعات بسیاری در خصوص گزینه هایی که دارند داده شود و گفته شود که آن ها باید تصمیم بگیرند چگونه درمان شروع شود. من با مراجعان در خصوص دارو درمانی و در خصوص ارائه پشتیبانی روانی صحبت می کنم آن ها را در جریان کاری که می خواهم در ابتدا انجام دهم قرار می دهم. هیچ وقت در جلسه اول کاری انجام نمی دهم، مگر آنکه کودک تمایل به خودکشی داشته باشد.من به آن ها می گویم در خصوص این مسائل فکر نمایند و سپس دوباره بازگردند. تا زمانی که کودک قصد خودکشی نداشته باشد، فرصت داریم که بیشتر فکر کنیم و پزشک متخصص اطفال صحبت کنیم.
اما دلگان بر اهمیت درمان علائم افسردگی قبل از پیش آمدن هر گونه مشکل طولانی مدت تأکید می نماید.
او می گوید: درمان جامع، کاری فردی و خانوادگی است. پدر و مادر، جریان اصلی درمان هستند. هدف کوتاه مدت باید کاهش علائم باشد. شما باید بر روی علائم کار کنید و اگر بعضی شرایط باعث تحریک و تشدید افسردگی باشد، بعد از دیدار با والدین آن ها را درخواهید یافت.
داروهای ضدافسردگی می توانند بخش مهمی از درمان باشند.اما آن ها تنها روش درمانی نیستند.
دلگان می گوید داروهای ضدافسردگی را همانند اکسیری جادویی در یک بطری در نظر نگیرید. شاید فکر کنید لازم نیست در یک دوره کامل روان درمانی سرمایه گذاری کنید. اما در خصوص بچه ها قضیه فرق دارد. آن ها باید بیاموزند که بیماری خود را مدیریت نمایند، باید بیاموزند که چه باید بنمایند، چگونه متوجه شوند که افسردگی شان شدت پیدا نموده است و مهارت های مقابله ای و جبرانی مناسب را فرا بگیرند. چیزهای بسیاری در خصوص افسردگی وجود دارد که باید به کودک تعلیم داده شوند.
اما داروهای ضدافسردگی اگر به درستی تجویز شوند، می توانند بسیار مفید باشد.
کوپلویکس می گوید: افرادی که در خصوص اثرات جانبی داروهای روانپزشکی نگران هستند، باید بدانند که عدم مصرف دارو هم یک اثر جانبی عمده دارد و آن این است که کودک همچنان بیمار باقی می ماند، اگر یک نوجوان یا کودک یا بزرگ سال به درستی مبتلا به این اختلال تشخیص داده شد برای او دارو درمانی غیرقابل بحث است.دارو درمانی اگر به درستی تحت نظارت قرار داشته باشد ایمن خواهد بود. شما باید بدانید که این اختلال تنها پاسخ به یک موقعیت ناخوشایند در زندگی نیست، بلکه افسردگی بالینی حاد است.
ضعف روحیه در کودک
متأسفانه، بسیاری از بچه ها دلایل بسیار خوبی برای غمگین شدن و احساس افسردگی دارند. کوپلویکس تأکید می نماید این بچه ها، به اختلالات افسردگی مبتلا نیستند. آن ها دچار تضعیف روحیه هستند.کوپلویکس می گوید: تجربیات زندگی بسیاری از بچه ها بسیار افسرده نماینده است. آن ها در فقر زندگی می نمایند. والدینی سوءاستفاده گر و بی توجه دارند و یا والدینشان به تازگی از هم جدا شده اند و هنوز با یکدیگر درگیری دارند. آن ها در سیستم های آموزشی نامناسب پرورش می یابند. این ها همه موقعیت هایی افسرده نماینده هستند. کوپلویکس می گوید: این شرایط لزوماً ایجاد افسردگی نمی نمایند، اما ممکن است نشانه های رفتاری ایجاد نمایند.این بچه ها ممکن است غیرقابل کنترل، ناراضی و گریان باشند، اما در خصوص افسردگی بزرگ سالان شرایط یکسان نیست. وقتی زندگی ملالت بار است شما مطمئناً احساس خوشایندی نخواهید داشت.
آلوین روزنفلد، روانپزشک کودک و نوجوان در کانکتیکات و نیویورک می گوید تنها بچه ها نیستند که تحت تأثیر محرومیت در زندگی می تواند رفتارهای مرتبط با افسردگی از خود بروز دهند. بخش عمده ای از آنچه که به نظر افسردگی می رسد محصول فشار بیش از حد است. هنگامی که فرد از زیر فشار خارج می شود، علائم هم کاهش می یابند.
/م
منبع: راسخون