راز جنایت های یاقوت سرخ - مجله آرنا

به گزارش گروه حوادث مجله آرنا، با کشف جسد یک فروشنده موادمخدر به نام خشایار در حوالی چهارراه سیروس، تحقیقات ما در پلیس آگاهی تهران شروع شد؛ تحقیق درباره جسدی که هرگز تصور نمی کردیم ما را به باندی خشن برساند که جنایات زیادی را رقم زده بود. از آنجا که مقتول مدتی قبل به اتهام خرید و فروش موادمخدر به زندان افتاده بود، خیلی زود هویت او شناسایی شد و احتمال دادیم دلیل قتل اختلاف بر سر موادمخدر باشد.

تحقیقات برای پیداکردن قاتل خشایار ادامه داشت تا این که چند روز بعد تیراندازی راکبان یک موتورسیکلت به مردی جوان در محدوده میدان خراسان به ما گزارش شد. پس از این گزارش راهی بیمارستان شدیم و مجروح به ما گفت: در جایگاه سوخت ایستاده بودم بنزین بزنم که یک موتور با دو راکب وارد جایگاه شد. آنها می خواستند بی نوبت بنزین بزنند و سر همین موضوع با هم مشاجره کردیم. راکب آن موتور که پسری قد بلند و لاغر اندام بود با لهجه خاصی که به نظرم مربوط به غرب کشور بود به دوستش گفت: ولش کن، سریع تر بنزین بزن، بریم. با این که نوبت آنها نبود ولی اول آنها بنزین زدند و وقتی داشتم از پمپ بنزین بیرون می آمدم به من شلیک کردند.

نظریه اسلحه شناسی

پوکه گلوله ای که به پسر جوان در پمپ بنزین شلیک شده بود، به بخش اسلحه شناسی ارسال کردیم و تعیین شد با گلوله ای که با آن، مرد جوان به قتل رسیده تطبیق دارد و هر دو از یک سلاح شلیک شده است. در آنالیز پرونده خشایار ما به شخصی رسیدیم به نام هاشم. تعیینات هاشم با آنچه پسر جوان از راکبان موتورسوار در پمپ بنزین گفته بود ، شباهت زیادی داشت.

حدود یک ماه از تحقیقات ما در مورد این دو پرونده گذشته بود که قتل یک طلافروش در بازار تهران هنگام سرقت طلا گزارش شد. راهی محل شدیم. در تحقیقات تعیین شد سارقان که دو مرد جوان بودند، حدود هشت کیلو طلای داخل ویترین را سرقت نموده، صاحب طلافروشی را کشته و با موتورسیکلت هوندایشان از محل فرار نموده اند.

چیزی که در این میان برای ما عجیب به نظر می رسید این بود که مرد طلافروش هم با همان سلاحی کشته شده بود که خشایار به قتل رسیده بود. هنوز تحقیقات مان ادامه داشت که با پرونده سرقت مسلحانه دیگری از یکی از طلافروشی های مرکز روبرو شدیم. در این سرقت هم شاگرد مغازه طلافروشی به قتل رسیده بود.

همزمان با تحقیقات ما سرقت های خشن دیگری رخ داد که نشان می داد ما با یک باند خشن روبرو بودیم؛ باندی که سوار بر موتورسیکلت هوندای سیاه رنگ، مسلح و بدون نقاب و دستکش وارد طلافروشی ها شده و نقشه سرقت شان را اجرا می کردند. مردان خشن در برابر کوچک ترین اعتراضی دست به سلاح شده و جنایتی را رقم می زدند. آنالیز های ما نشان می داد سارقان پس از اجرای نقشه شان یا طلاها را در اطراف مرکز به فروش می رساندند یا آنها را آب نموده و به صورت شمش درمی آوردند.

شناسایی متهمان

سرقت از طلافروشی ها ادامه داشت و ما در تحقیقات مان پیروز به شناسایی هویت کامل هاشم و همدستانش شدیم. هاشم به اتهام حمل موادمخدر و سرقت خودرو چندین بار بازداشت شده بود. در میان سرقت هایی که هاشم و همدستانش مرتکب شده بودند، از یک طلافروشی جواهراتی را سرقت نموده بودند. از آنجا که در میان جواهرات، یاقوتی درشت و سرخ رنگی وجود داشت، آنها به باند یاقوت سرخ معروف شدند.

ردی از سردسته باند

پس از ماه ها جست وجو و تحقیق برای یافتن سرنخی از اعضای باند یاقوت سرخ، پیروز شدیم مردی را دستگیر کنیم که مدارک هاشم را جعل می کرد. گرچه مرد جوان با ما همکاری کرد و سعی داشت با هاشم قرار بگذارد اما هاشم خیلی با هوش و زیرک بود و خودش را به دام نمی انداخت.

از طرفی ما توانستیم یک فروشنده موادمخدر را پیدا کنیم که با هاشم در ارتباط بود و به او مواد می فروخت. فروشنده مواد دستگیر و تحقیقات از او شروع شد. او مدعی شد به ما در دستگیری هاشم یاری می نماید.

دستگیری هاشم، مرد خشنی که همواره دست به اسلحه بود کاری پر خطر محسوب می شد. در همان روزها بود که مرد موادفروش تماس گرفت و مدعی شد هاشم داخل پارکی در محدوده میدان خراسان است و کیف سامسونتی به دست دارد. بلافاصله راهی محل شدیم و هاشم را روی یکی از جایگاه های پارک شناسایی کردیم. ما باید بدون هیج جلب توجهی او را دستگیر می کردیم؛ چرا که اگر هاشم از حضور ما با خبر می شد دست به اسلحه می شد. درنهایت پیروز شدیم به او نزدیک شده و هاشم را بدون درگیری دستگیر کنیم، او به قدری غافلگیر شده بود که حتی فرصت نکرد دست به اسلحه ببرد.

اعتراف هولناک

ما متهم خطرناک را به اداره آگاهی منتقل کردیم و قبل از این که حرفی بزنیم، او به جنایات و کارهای خلافش اعتراف کرد و به سرقت مسلحانه از طلافروشی ها، بانک ها و قتل 11نفر اشاره نمود.

او در ارتباط با انگیزه اش از کارهایی که مرتکب شده بود. گفت: در دنیای من یا باید باربری کنی یا بالای دار بروی. من ترجیح دادم بالای دار بروم. من نمی توانم این وضع را تحمل کنم. من طلاهای سرقتی را می فروختم و آنچه به دست می آوردم هزینه خرید موادمخدر و مسافرت هایم می شد.

فرجام باند جنایتکار

با دستگیری هاشم، جست وجو برای دستگیری سایر اعضای باند ادامه یافت و پیروز شدیم آنها را بازداشت کنیم.

چند ماه بعد جلسه محاکمه هاشم و اعضای باندش برگزار گردید.در دادگاه هاشم و افراد باندش به اتهام 11قتل، 21سرقت مسلحانه از طلافروشی ها و چندین سرقت مسلحانه از بانک ها وخانه ها و مغازه ها به اعدام محکوم شدند و این حکم اجرا شد.

ضمیمه تپش روزنامه مجله آرنا